محافظه‌کاران باید اصطلاح «جنگ‌های فرهنگی» را رد کنند و روایت چپ را برای آنچه هست تعریف کنند: «جنگ بر ضد عقل».


تصور کنید در خانه هستید و با خانواده خود شام می خورید. شما پشت میز نشسته اید و یک گفتگوی مسالمت آمیز دارید. ناگهان، همسایه‌تان با صدای بلند از شما می‌خواهد که او را دعوت کنید. وقتی شما امتناع می کنید، او باعث ایجاد مزاحمت عمومی می شود. به طور طبیعی، شما از بزرگسالان خانواده خود می خواهید که او را همراهی کنند.

صبح روز بعد، او به یک روزنامه محلی می دود و شما را به تجاوز متهم می کند. می گوید دیشب مودبانه در خانه ات را زد تا شب خوبی را برایت آرزو کند و نمکی که فراموش کرده بخرد بخواهد. می گوید تو به او حمله لفظی و فیزیکی کردی. او می گوید شما فقط به خاطر “همسایه بودن” علیه او “جنگ” راه انداختید.

بدیهی است که اکنون جامعه شما را “یک شرور” می بیند. هنگامی که به همسایه خود اجازه می دهید شما را به عنوان یک متجاوز تعریف کند، اکنون برای شما بسیار سخت تر می شود که مردم طرف داستان شما را بشنوند. شما زمینه اخلاقی خود را در چشم جامعه خود از دست داده اید، و وارونه کردن این روایت یک نبرد دشوار است.

این یک قیاس کامل است از اینکه چگونه ما به عنوان محافظه‌کار اجازه می‌دهیم رسانه‌ها ما را به عنوان «افراطی‌های راست افراطی» تعریف کنند، در حالی که ما از اصول اولیه عادی بودن و نجابت دفاع می کنیم که اکثر مردم با آن موافق هستند. در چند سال گذشته، چپ با کمک رسانه‌ها، همه چیزهایی را که می‌دانیم شایسته و عادی است، دوباره تعریف کرد. و هنگامی که ما حمله آنها به ارزش‌هایمان را پس می‌زنیم، آنها ما را به خاطر درگیر شدن در «جنگ‌های فرهنگی» سرزنش می‌کنند – بنابراین محافظه‌کاران را در نظر عموم به عنوان «متجاوزان» به فرهنگ آمریکایی تعریف می‌کنند.

مورد جردن نیلی را در نظر بگیرید. هنگامی که یک مرد بی خانمان دارای اختلال روانی، مسافران متروی نیویورک را مورد آزار و اذیت قرار داد، یک کهنه سرباز شجاع به نام دنیل پنی با زور با او روبرو شد که بعداً منجر به مرگ نیلی شد. اینکه آیا از زور بیش از حد توسط آقای پنی استفاده شده است، یا اینکه آیا عوامل دیگری در مرگ نیلی نقش داشته است (همانطور که در مورد جورج فلوید رخ داد) مشخص نیست. با این حال، آقای پنی در مواجهه با یک مرد خشن و آشفته کاملاً سزاوار شک و تردید است.

با این حال رسانه ها چنین سودی به او نمی دهند. آنها قبلاً دانیل پنی را به عنوان “متجاوز” تعریف کردند که “بی جهت “یک سرگرم کننده بی ضرر و با استعداد” را وحشت زده می کرد. به هر حال، امروز در شهری مانند نیویورک، مورد تعرض یک فرد بی خانمان به عنوان بخشی از زندگی روزمره تلقی می شود. سیاست های لیبرال ویرانگر شهرهای بزرگ آبی را به مناطقی کثیف و خشن تبدیل کرد. بی خانمانی، دستفروشی و دزدی از مغازه ها چنان در خیابان های نیویورک و سانفرانسیسکو بیداد می کند که کسب و کارها این شهرها را ترک می کنند. در حال حاضر به افراد رها شده و جنایتکاران به عنوان شهروندان قانونی نگریسته می شود، در حالی که ساکنان قانونمند “به آنها تحمیل می کنند” و “اهریمن سازی می کنند”. جامعه بدون مسکن

هنگامی که چیزی را به عنوان “یک جامعه” تعریف می کنید، حتی وحشتناک ترین جنایتکاران نیز به عنوان قربانی در نظر گرفته می شوند.

وقتی نوبت به تحمیل یک دستور کار “ترانس” می رسد، رسانه ها از همین تاکتیک استفاده می کنند. در حالی که بی شرمانه افراطی ترین ایدئولوژی را بر آمریکایی ها، از جمله کوچکترین بچه ها تحمیل می کنند، آنها افرادی را که در برابر آن مقاومت می کنند به عنوان “بد و بی رحم” تعریف می کنند – کسی که با سلب “امکانات اولیه و مراقبت های بهداشتی” یک “جامعه به حاشیه رانده شده” را “اهریمنی” می کند:

“قانونگذاران فلوریدا به میز فرماندار GOP فرستاده اند. ران دیسانتیس لوح هایی دارد که زندگی تراجنسیتی ها را در فلوریدا تغییر می دهد – از جمله دسترسی آنها به مراقبت های بهداشتی و امکانات روزمره.

چه کسی در کنار سلب مراقبت های بهداشتی مردم خواهد بود؟ این چیزی نیست که عموم مردم از آن حمایت کنند، حتی اگر آنها «انتقال جنسیتی» را مثبت نبینند. به جز اینکه فرماندار دیسانتیس اجازه نمی دهد رسانه ها واقعیت ما را تعریف کنند، و روایت خود را به گونه ای که هست فاش می کنند – ایدئولوژی افراطی را بر مردم آمریکا تحمیل می کنند:

فرماندار دیسانتیس در طول دوران تصدی خود در فلوریدا از سلامت عقل و ارزش های سنتی مردم در فلوریدا محافظت کرده است. او اولین کسی بود که «اقدامات کاهش کووید» را اینگونه تعریف کرد یک تحمیل بزرگ بر روش زندگی ما – نه مراقبت “نجات بخش” و “شفقانه”. به همین ترتیب، او به رسانه ها اجازه نمی دهد که ختنه کودکان را به عنوان «مراقبت از سلامت» تعریف کنند. او اجازه نمی دهد رسانه ها و شرکت های بیدار زندگی ما را کنترل کنند.

با این حال، رسانه‌ها همچنان شما را فریب می‌دهند که فکر می‌کنید یک شرکت عظیم میلیارد دلاری که ارتشی از وکلا و لابی‌ها را استخدام می‌کند، «یک مایکی بی‌دفاع است که زیر چکمه‌ی فرماندار مستبد رنج می‌برد». و به طرز شگفت‌انگیزی، بسیاری از چهره‌های عمومی که به عنوان «محافظه‌کار» شناخته می‌شوند (مثال‌هایی در اینجا، اینجا و اینجا) در ترویج این روایت با رسانه‌ها متحد شده‌اند.

هر مدرک (اینجا و اینجا) نشان می دهد که اکثریت آمریکایی ها، صرف نظر از وابستگی سیاسی خود، حملات چپ افراطی به شیوه زندگی ما را رد می کنند. ممکن است در مورد سیاست اقتصادی یا خارجی اختلاف نظر داشته باشیم، اما وقتی نوبت به تعریف واقعیت می‌رسد، بیشتر آنها سالم آمریکایی ها – لیبرال ها و محافظه کاران – یک نقطه مشترک دارند. به همین دلیل رون دیسانتیس از پشتیبانی کامل برخوردار شد نه تنها جمهوری خواهان، بلکه بسیاری از دموکرات ها در فلوریدا. اما حزب جمهوری خواه به جای اینکه این درس را بیاموزد و این مبارزه را بپذیرد، از آن عقب نشینی می کند و در کنار شرکت های بیدار علیه فرماندار محافظه کار قرار می گیرد.

حتی قبل از اعلام کمپین ریاست جمهوری خود، ران دیسانتیس به طور گسترده به عنوان یکی از رقبای اصلی برای سال 2024 در نظر گرفته می شود. بنابراین، مخالفان او ترجیح دادند از صحبت های چپ برای حمله به او استفاده کنند و نگرانی های رای دهندگان خود را بی شرمانه نادیده بگیرند. در حالی که آنها موضوعات دیگری «مهم‌تر» را مطرح می‌کنند که وعده مبارزه با آنها را می‌دهند، دیدگاه آمریکایی‌ها به طور فزاینده‌ای واضح است: ما نمی‌خواهیم به شیوه زندگی‌مان حمله شود. هنگامی که ما کنترل خود را بر نجابت و عقل سلیم از دست دادیم، هیچ مسئله دیگری مهم نخواهد بود. به همین دلیل است که تنها کسی که شانس پیروزی در این انتخابات را دارد – علیرغم تقلب در انتخابات یا دروغ‌های رسانه‌ای جریان اصلی – کسی است که از عقب‌نشینی در برابر نیروهایی که دوباره معنای واقعیت را تعریف می‌کنند، خودداری می‌کند.

اگر این مقاله را آموزنده یافتید، لطفاً یک کمک مالی کوچک به ما در نظر بگیرید فنجان قهوه برای کمک به حمایت از روزنامه نگاری محافظه کار – یا انتشار این خبر. متشکرم.

منبع سندیکای مقاله اصلی RWR.


دیدگاهتان را بنویسید